-
از این منزل هم رفتم.. :)
شنبه 13 تیر 1394 13:28
از این وب میرم اونایی که تو همین مدت کوتاه اومدن اینجا ممنونم که همرام بودین به چند نفر که کامنت زدن ادرس جدید رو میام میدم
-
مست....
جمعه 12 تیر 1394 18:48
این پیج اینستا پیج خیلی خوبیه... https://instagram.com/khosroanjom_majid/ خودم اینستا ندارم یه زمانی اهل عکاسی بودم حالا دیگه عشق مارو داره تو خودش میجوشونه... مارو به عکاسی چیکار!!!!! جدی نگیر حرفامو من اندازه عشق نشدم هنوز دارم بلغور میکنم تفاوت من و عاشق ها شبیه تفاوت منیه که بوی الکل به دماغش خورده و گیج شده با...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 تیر 1394 18:29
از حدود یک سال پیش شروع شده فکر کنم اینکه نمیتونم یسری از کارا رو انجام بدم تمرکز ندارم... نا آرومم... کارایی ک نیاز به آرومی و تمرکز نداره رو انجام میدم... نمیدونم چیکار باید کنم ولی ... فکر میکردم به یه راه حلی ک تو ذهنم بود. ولی اون راه حل هم شرایطش مهیا نشد... راستی اگر کار کارشناس اموری ک بهم پیشنهاد داده بودن،...
-
مشکل دیشب
جمعه 12 تیر 1394 17:59
اینم مطالب مهمی که فرمودند: دوست داشتن زوری نیست ولی خضوع و احترام گذاشتن میشه که اجباری باشه ضمنا ی ادم باشعور به یک پدر میتونه اونقدر به جنبه های پدرانش نگاه کنه که ازش رشد محبت حاصل بشه راهکار دلت اینه: من کبر الخالق فی قلبه صغرالمخلوق فی عینه غضبتون رو کنترل کنید نمیشه دوست داشت ولی انزجار باید به فعل تعلق بگیره...
-
حافظ بازم جواب داد و دل دیوانمو آرام کرد
جمعه 12 تیر 1394 14:57
دوس دارم شهید شم... پر کاهی تقدیم.. من سنگین دارم میشم.. دلم میخواد سبک شم خداجان یا صاحب الزمان کمکم کن سبک شم.. سنگینی ها و تعلق هارو بذارم زمین.. یا صاحب الزمان دستمو بگیر میخوام فقط ب خدا تعلق خاطر داشته باشم... میخوام خدا دلمو تسکین بده... میخوام جونمو بدم... خیلی حرفه که ما تو این ماه مهمان خداییم... خیلی...
-
خواب هایی که دیده ام و بزودی تعبیر میشن.. اگر خدا بخواد
جمعه 12 تیر 1394 11:41
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 تیر 1394 11:04
دیشب تا حدود 2 شب داشتم گریه میکردم... شب بدی بود هنوز رد اون حس بد باهامه... میخوام رد بشم از این مرحله نمیخوام ازش بدم بیاد
-
استجابت
پنجشنبه 11 تیر 1394 13:18
بعضی وقتا بعضی از پست های قدیم که یهو جلو چشمم میاد میبینم اون دعایی که اون موقع کردم مستجاب شده... ومن نفهمیده بودم که اصلا من اینو خواسته بودم... نفهمیده بودم که خدا بهم داده.... مثلا همین دیروز... ببینی چی خواستم و چی شد.. : " خدایا بخاطر تو باشه... بودن من با دوستام، بخاطر تو باشه... نمیخوام بخاطر خودم...
-
زهرا
پنجشنبه 11 تیر 1394 13:04
زهرا دیشب اومد خونمون کربلا
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 تیر 1394 12:27
کار رو مسج دادم و کنسل کردم. دیشب حالم خیلی بهتر شد اندازه چندتا دونه مسج با س رد و بدل کردیم درباره کار.. نظر اونم مث من بود. اینکه اون کار برای من زیاده و من کم میارم. خدایا شکرت که آرومم کردی... دیروز واقعا روز سختی بود... امشب زهرا قراره افطاری بیاد اینجا :) هنوز هیچی نذاشتم واسه افطار! سوپ شیر... زرشک پلو با مرغ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 تیر 1394 18:42
خودت بخیر بگذران... یا علی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 تیر 1394 18:41
ادم وقتی پست زیاد میذاره یا حلش خیلی خوبه یا خیلی بد یا هدف مهمی داره از پست گذاشتن! من گزینه دو هستم هدفمم تخلیه شدنه.. !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 تیر 1394 18:35
میترسم میترسم چپ کنم... خدایا هوای مو داشته باش... بحق حسین شهید... خدایا من خیلی میترسم... خیلی از ارامش خودت بهم بده یکم.. دیگه نمیتونم.... نمیتونم این همه هجر رو تحمل کنم... اصلا نمیدونم باید چیکار کنم.... نمیتونم کتابارو بخونم نمیتونم به کارا فکر کنم... حالم واقعا خیلی بده... مرتضی هم که منو ول نمیکنه... نمیدونم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 تیر 1394 18:21
چنان جنونی افتاده به جونم که دارم دیوانه میشم... این اولین ماه رمضانیه که اینجوری ام انکار یه وزنه 20 کیلویی روی دنده هام هست... خدایاااا خواهش میکنم یکم کمتر من میترسم... خدایا اونایی که دارید میخونید... نمیدونید این روزا چه لال مونی ای گرفتم... جوری که اگ چند ساعت تنها باشم خیلی کم میتونم واقعا ذکر بگم.. صلوات...
-
دلمون لک زده عاشقی کنیم
سهشنبه 9 تیر 1394 07:08
دلم میخواد عاشقت باشم... دلم میخواد عاشقت باشم... دلم میخواد عاشقت باشم... ... .. .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 تیر 1394 07:06
خدایا واقعا ما تو دنیا اومدیم چیکار کنیم؟ واقعا اومدیم بندگی کنیم؟ بندگی که همه زندگی ماست... چه "کاری" باید انجام بدیم؟ عاشقی؟ عاشقی هم که همه زندگی میتونه باشه باز یه "کاری" میمونه.. نمیدونم.. شایدم خود بندگی به تنهایی انقد کار داشته باشه که وقتی نمونه.. !
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 تیر 1394 17:38
خود را شبی در آینه دیدم ، دلم گرفت از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت *** از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی بالاتر از خودم نپریدم دلم گرفت *** از اینکه با تمام پس انداز عمر خود حتی ستاره ای نخریدم دلم گرفت *** کم کم به سطح آینه ام برف می نشست دستی بر آن سپید کشیدم دلم گرفت *** دنبال کودکی که در آن سوی برف بود رفتم ولی به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 تیر 1394 16:49
هل الدین الا الحب و البغض ...؟ خدا میدونه چقدر عمق داره این جمله ... آه خدای خوبم... یتی میشه یه روزی عاشقت بشم... ؟ بنی میشه؟ دلم میگه قراره برم..
-
شاید از اینجا هم برم... هرچند چیزی از اومدنم نگذشته
یکشنبه 7 تیر 1394 20:26
کاش ادرس اینجارو هیچ آشنایی نداشت... دوست ندارم که میان و بی حرف میرن. اگه اینجوری خوبه، پس منم گوشیمو چک میکنم، مسج هارو میخونم و جواب نمیدم!!!!!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 تیر 1394 19:46
نمیدونم سه شنبه چه اتفاقی میفته کتابا سخت و سنگینن... واقعا تو خوندنشون کم میارم... و زمان ندارم که هر لغتی که بلد نیستمو برم سرچ کنم. باید یکبار هم برم ... خانم نمیدونم چی منو ببینن! احتمالا ایشون یه مصاحبه ازم بگیره.. حوصلشو ندارم ولی گویا بایدیه و باید برم! خواستم بپیچونم، نشد! ولی سه شنبه نرم بهتره. بذارم 4شنبه؟...
-
لاک جیغ تا خدا(2): چادر
یکشنبه 7 تیر 1394 06:48
شاید بد نباشه گاهی یه تیکه از داستان لاک جیغ تا خدا ی خودمو بنویسم : فکر کنم سال 84 بود که چادری شدم... باورش سخته برا خودم که الان حدود 10 ساله چادری ام! البته در میزان الهی چادری بودنم احتمالا برمیگرده به حدود یکسال پیش ! حالا چرا اینو گفتم، دلیلش برمیگرده به اینکه طی این سالها که چادر میپوشیدم وقتی میرفتم مسافرت،...
-
لاک جیغ تا خدا
یکشنبه 7 تیر 1394 06:36
یکی از قسمت های "لاک جیغ تا خدا" رو دیدم دلم خواست داستان زندگی خودمو بنویسم.. یه دختر تقریبا قرتی که حالا... دست من و تو نیست اگر عاشقش شدیم خیلی حسین زحمت ما را کشیده است.. روزایی که در هر روز چند مدل مو عوض میکردم! هنوزم گاهی از این کارا میکنم!! روزایی که چند مدل لباس عوض میکردم!! روزایی که نقاشی میکشیدم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 تیر 1394 19:40
حالم خرابه.. خراب.. دیگه عملا به توام نمیتونم بگم با این وضع... خدایا هوامو داشته باش ... .. .
-
برنامه
شنبه 6 تیر 1394 15:53
3 4.30 مطالعه منزلت 4.30 5 غذا پختن 5 6.30 مطالعه معرفت +سرزدن به غذا 6.30 7 قران خوندن + زیارت عاشورا 7. 7.15 جمع اوری منزل 7.15 8.25 مطالعه شرح رساله 8.25 افطار اماده کردن افطاری اذان 9.30 نماز + افطار + استراحت فیلم دیدن تعظیل شب هم تماما درس و ظرف شستن
-
وایبر و تلگرام به شدت کاهش می یابد به مدد الهی ان شا الله.
شنبه 6 تیر 1394 15:21
باتوجه به حجم کارهای اون شخص که موردشو داشتیم در پست قبل، اینجانب تصمیم گرفته ام که، حضورم در وایبر و تلگرام را بشدت کم نموده و همین حالا از حضرت صاحب الزمان میخوام که کمکم کنن که بتونم... اخ اخ اگه بدونید که چقدرررررر من باید پاسخگو باشم... اصن یه وضعی.. کاش مسولیتم یجوری کم بشه... نمیدونم هرچی خدا بخوادوو هرچی صلاح...
-
مورد داشتیم ، خودم!
شنبه 6 تیر 1394 15:18
مورد داشتیم این همه کار داشته: جاروبرقی خانه طی کشیدن خانه شستن ظروف سوپی آشی واسه افطار گذاشتن غذایی برای سحری پختن خوندن تعداد متنابهی کتاب! برای رسیدن به دیدار استاد. خوردن مقداراتی غصه از اذیت هایی که دیگران میکنن! اخ راستی روزه باطل نشه! مقدارات متنابهی خاک بر سر کردن بابت گناه های انجام شده... :( قران خواندن...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 تیر 1394 16:14
اگر درهای آسمون باز باشه اگر فرشته هاش یجور دیگه ای بهمون نگاه میکنن اگر خدا میخواد سیاهی هامون رو پاک و سفید کنه اگر اگر اگر.. ، ما اومدیم اعتکاف که بگیم : خداجون میخوایم از همین درهای باز آسمونت با همین فرشته های خوشگلت بحق غربت حضرت مهدی سیاهی هامون رو پاک کن.. ببخش .. ببخش .. ببخش ما میخوایم مثل روز اول که پا...
-
متن اعتکاف میخوام
جمعه 5 تیر 1394 15:40
واسه اعتکاف یسری دختر و پسر 14و15 ساله یه متن میخوام که هم در حد سنشون باشه هم مفهومش خوب باشه کسی اینجا میتونه کمکی کنه؟؟ خیلی کار سختیه من از هر متنی که خوشم میاد، وقتی با 15 سالگی خودم مقایسه میکنم میبینم اخه 15 ساله که نمیفهمه اینو! ولی واقعیت اینه که من اون موقع پرت بودم از مرحله.. ولی نوجوونی که میره اعتکاف...
-
سحر
جمعه 5 تیر 1394 15:36
شاید لفظ زیبایی نباشه اما واقعیت اینه که اینکه یه عمر سحرها خواب بودیم یعنی احمق بودیم!! سحر و ما ادراک ما سحر!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 تیر 1394 13:40
منزلت خیلی قلمبه سلمبه ست دیر دیر جلو میره رفتم سراغ بعدی بنظرم سراغ بعدی شم باید برم شرح رساله رابطه علم و دین تا یکشنبه چه خاکی تو سرم کنم؟!! پوف.. جواب استخاره ان شا الله امشب میاد وقتی اومد دیگه تصمیم میگیریم که کدوم پروژه رو کار کنیم بین کلی کار قرار گرفتم که همه شون خوبن! :| بعد نمیدونم کدومو انجام بدم! جالب...