استجابت

بعضی وقتا بعضی از پست های قدیم که یهو جلو چشمم میاد

میبینم اون دعایی که اون موقع کردم مستجاب شده... ومن نفهمیده بودم که اصلا من اینو خواسته بودم...

نفهمیده بودم که خدا بهم داده....


مثلا همین دیروز...

ببینی چی خواستم و چی شد.. :

"خدایا 

بخاطر تو باشه...

بودن من با دوستام، بخاطر تو باشه...

نمیخوام بخاطر خودم باشه...

میخوام واسه تو باشه...

به تو میسپارم خودم و خانواده و دوستا و همه رو...

امشبم خیر بگذرون.."



زهرا

زهرا دیشب اومد خونمون

کربلا

کار رو مسج دادم و کنسل کردم.

دیشب حالم خیلی بهتر شد

اندازه چندتا دونه مسج با س رد و بدل کردیم درباره کار.. نظر اونم مث من بود. اینکه اون کار برای من زیاده و من کم میارم.

خدایا شکرت که آرومم کردی...

دیروز واقعا روز سختی بود...


امشب زهرا قراره افطاری بیاد اینجا :)

هنوز هیچی نذاشتم واسه افطار!


سوپ شیر...

زرشک پلو با مرغ

نون پنیر سبزی خرما


خدایا 

بخاطر تو باشه...

بودن من با دوستام، بخاطر تو باشه...

نمیخوام بخاطر خودم باشه...

میخوام واسه تو باشه...

به تو میسپارم خودم و خانواده و دوستا و همه رو...

امشبم خیر بگذرون..

خودت بخیر بگذران...


یا علی

ادم وقتی پست زیاد میذاره

یا حلش خیلی خوبه

یا خیلی بد

یا هدف مهمی داره از پست گذاشتن!


من گزینه دو هستم

هدفمم تخلیه شدنه.. !

میترسم

میترسم چپ کنم...

خدایا هوای مو داشته باش... بحق حسین شهید...


خدایا من خیلی میترسم... خیلی

از ارامش خودت بهم بده یکم..

دیگه نمیتونم....

نمیتونم این همه هجر رو تحمل کنم...


اصلا نمیدونم باید چیکار کنم....


نمیتونم کتابارو بخونم

نمیتونم به کارا فکر کنم...

حالم واقعا خیلی بده...


مرتضی هم که منو ول نمیکنه... نمیدونم با چ زبونی بهش بگم... دست از سرم بردار... 

میدونم تو این وضع شاید ازدواج کار خیلی خوبی باشه و میتونه حالمو خوب کنه.. ولی مرتضی نه...

شاید خیلیا فکر کنن وقتی یکی حالش انقد بده نباید ازدواج کنه..  منم قبلا از این فکرا میکردم اما یه نکته رو نمیدونسستم اونم این که ادم تو فضای زندگی مشترک میتونه ایثار و محبت های شدید داشته باشه... و برای کسی مثل من که آتشفشان محبتم ، ازدواج یک دارو بحساب میاد...  چون فضا دارم که به نحو حلال حداقل بخشی از این سیل محبت رو به پای یک نفر بریزم که بتونه درک کنه...

من تو شرایطی زندگی میکنم که محبت ها مو درک نمیکنن... و ادم ناسپاس زیاد دور و برمه... ادمایی که نیش و کنایه زیاد میزنن به ادم... 


چنان جنونی افتاده به جونم

که دارم دیوانه میشم...


این اولین ماه رمضانیه که اینجوری ام

انکار یه وزنه 20 کیلویی روی دنده هام هست...


خدایاااا خواهش میکنم

یکم کمتر

من میترسم...


خدایا


اونایی که دارید میخونید...

نمیدونید این روزا چه لال مونی ای گرفتم...

جوری که اگ چند ساعت تنها باشم

خیلی کم میتونم واقعا ذکر بگم.. صلوات بفرستم

نمیتونم

لالم..

خیلی سخته... خیلی... امیدوارم تجربه نکنید.. 

امروز عین دیوونه ها از فرط بیقراری تو خونه راه میرفتم... هی اتاق... سالن.. اتاق.. سالن...

بعدم که رفتم مصاحبه

معلوم شد که برای یک کار دیگه منو معرفی کردن. و در واقع اون مصاحبه کاری که دربارش حرف زده بودیم نبود. این کار هم حجم کاریش زیاد تره. هم صاحب کارم یجوریه. هم خود کار سخت تره. هم یککم حقوقش بیشتره...  و در مجموع فکر کنم که نمیرم اینو. باید زنگ بزنم بگم تصمیم گرفتم که نیام. 

امروز کلید رو جا گذاشته بودم.. وقتی رسیدم در خونه دیدم کلید ندارم. زود زنگ زدم به خواهرم اما گوشیم بعد از چند ثانیه خاموش شد....

رفتم تو حیاط .. سرگردون.. هوا هم بشدت گرم بود.. داشتم تلف میشدم... اما روم نشد خونه هییچ کدوم از همسایه ها برم... 

رفتم باغچه رو آب دادم. حدود 50 دقیق طول کشید!! اخه هم باغچه بزرگه و هم اب قطع و وصلیه. اما از فرط گرما هی دستامو اب میگرفتم... صورتمو اب زدم چن بار...

باغچه تمومو شد اما بابا نیومد. رفتم رو پله ها نشستم... یکی اومد منم رفتم پشت بوم... بعد از یکم راه رفتن دیدم دیگه نا ندارم رو پا بایستم.. یه نایلون گذاشتم زمین تکیه دادم ب ی کولر روشن... حدود ی ربع ب همین وضع گذشت... حال بدی داشتم....

بعد دیگ صبرم داشت تموم میشد .. توسل کردم ب امام زمان ع و گفتم دیگه نمیتونم..

از پله ها اومدم پایین درحالی ک اصلا فکر نمیکردم بابا اومده باش.. زنگ زدم درو باز کرد.....

الانم بهتر از بدترم...


یا صاحب الزمان ادرکنی یا صاحب الزمان اغثنی...

دارم نابود میشم... بخاطر مادرتون کمکم کنید... حالم خیلی بده... خیلی....

میخوام به بابا بگم ثبت نام کنیم برا کربلا.. من دیگه نمیتونم تحمل کنم.. دارم متلاشی میشم ...

نمیتونم زیارت عاشورا بخونم... نمیتونم.. حالم واقعا بده...

فقط مدح های نرم میتونم گوش بدم..


وای خدا... خداااااا  بهم رحم کن... دارم پودر میشم....