شعبان روو به اتمام

ماه رجب و ماه شعبان رو خیلی دوست دارم..

انقدر که وقتی تموم میشه ناراحت میشم

نمیدونم چرا.. 

ولی این دو ماه یجوریه که ماه رمضان نیست..

انگار کن این دوماه ماه عاشقیه..

ولی ماه رمضان نیس

البته واسه من این حسیه.. 

نمیدونم چرا.


چهار روز دیگه از ماه شعبان مونده

و من اماده نیستم واسه ماه رمضان

وای استرس دارم..


امروز تو محوطه بیمارستان

  

یه آقایی یه صندلی اون ور تر من نشسته بود

یهو شروع کرد چندتا از امام هارو صدا کردن

یا امام رضا

یا جواد

یا..

اشکم درومد

اخه حالم خیلی بد بود.. 

اشکم دم مشکم بود

تا گفت منم گریم درومد...

بعدشم فلانی اومده دیده گریه کردم

میگه باز کی بهت زنگ زده گریه کردی؟!!!!

گفتم هیششکی. مگه قراره کسی زنگ بزنه گریه کنم؟!...

دلم شکسته از بس ادیتم میکنن..

ینی هرچقد لپمو میکشن..

هرچقد نازمو میخرن.. {که با نخریدنش فرقی نداره}

حالمو نمیتونن خووب کنن..

رفتم مسجد بیمارستان نماز

و بعد زیارت

بهتر شدم..


جسمم ضعیف شده..

این قدر که نا ندارم خونه رو مرتب کنم...

این قدر مریضم که

دوس دارم چندتا از عزیزام بیان عیادتم...

من که کسیو ندارم بیاد... ولی

اگه حضرت بیاد..

خیلی خوبه..


کارمو به جایی رسیده که

تا سکته نکنیم کسی نمیاد عیادتمون..

تهران و فامیل ما

خیلی سردن..


نمیدونم چرا.. ولی من خیلی به عیادت مریض رفتن اعتقاد دارم

مریض حالش خوب میشه...


اون دفه که اون مریضی سخت رو گرفتم

خودم به ___ گفتم بیاد عیادتم

وقتی اومد، حالم خیلی بهتر شد

لپ تاپو دادم بهش

گفتم اینو برام نصب کن..

نشستیم زمین کف اتاق..

من ولو شدم و سرمو گذاشتم رو پاش

اونم برنامه رو برام نصب کرد و کمی خندیدیم..

ولی حالم خیییلی بهتر شد

انقدری که هم خودم و هم مخانواده متوجه شدیم که اومدنش چقد مفید بود..


برید عیادت مریضا...

مریضی سخته..

نظرات 1 + ارسال نظر

به امید شفای همه مریض ها

آمین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد