از ظهر که اون پست رو توی آشپزخونه(!) فرستادم
و همونجا گریه کردم
و نشد گریه مو به اخر برسونم چون زنگ ایفون رو زدن
از اون موقع تا حالا که حدود 7 ساعت گذشته
بسیار شاد بودم
شادی به نحوی که توی این مدت اخیر زندگیم سابقه نداشته
البته به جز روزایی که با بچاهای حوزه دانشگاهی هستم و خوش میگذره(همیشه خوش نمیگذره)
خواستم یه داستان دو نفره دیگه بین خودمون ثبت کنم
من و امام حسین علیه السلام علیه محبت... علیه درود :) عشق منی
خودمم باورم نمیشه که چقدر اون گریه حال منو خوب کرد
با تعدادی از دوستان و افراد دیگه تو وایبر و تلگرام حرف زدم
و اونا خسته بودن. اما من بمب انرژی..
طوری که یکی شون گفت: کسی که حسین داره غم نداره
منظورش من بود.
وای ینی من عاشق این محبت های بی انتهاتم حضرت تاج سر!
در اخر عرض میکنم که شما همچنان .... : عشق منید
عشق من کیه؟ حسین علیه السلام. :)